اين جنايت شامگاه 22 آبان ماه سال94 در پاركي حوالي بزرگراه حكيم اتفاق افتاد. ماجرا از اين قرار بود كه پسر جواني براي تفريح به پارك رفته بود كه با 3جوان ديگر جر و بحث كرد و در نهايت با چاقو يكي از آنها را به قتل رساند و گريخت. بهدنبال اين جنايت به دستور بازپرس دادسراي امور جنايي تحقيقات در اينباره آغاز شد. يكي از همراهان مقتول در اينباره به پليس گفت: با دوستانم سوار ماشين بوديم كه به پارك رسيديم.
يكي از آنها پياده شد تا به دستشويي پارك برود اما چند لحظه بعد صداي درگيري شنيديم و وقتي جلو رفتيم ديديم كه دوستمان با جواني درگير شده است. پسر جوان ناگهان چاقويي از جيبش بيرون كشيد و به قلب دوستم زد و از آنجا فرار كرد.
ادامه تحقيقات نشان داد كه متهم پسري شهرستاني است كه براي ديدن خواهرش به تهران آمده بود. اين را خواهرزاده وي كه هنگام وقوع قتل در پارك بود به مأموران گفت. او ادامه داد: من و داييام و يكي از دوستانم به پارك آمده و در آلاچيق نشسته بوديم كه مقتول و دوستانش به ما نزديك و با داييام درگير شدند و در ادامه داييام با چاقو به يكي از آنها ضربه زد.
هنوز هيچكس نميدانست متهم بعد از جنايت به كجا گريخته است. با اين حال بازپرس جنايي حكم جلب وي را صادر كرد و به مأموران آگاهي دستور داد وي را دستگير كنند. يك ساعت از اين درگيري خونين گذشته بود كه جوان تحت تعقيب به كلانتري رفت و خودش را تسليم كرد. او كه قبلا در مجلههاي شهرشان داستانهاي پليسي مينوشت گفت كه ناخواسته و در دفاع از خودش و 2نوجوان همراهش مرتكب قتل شده است. با وجود اين وي در ادامه صحنه جنايت را بازسازي كرد و در نهايت پروندهاش با صدور كيفرخواست به دادگاه كيفري يك استان تهران فرستاده شد.
- پشيماني در دادگاه
در جلسه محاكمه كه صبح ديروز در شعبه دهم، به رياست قاضي محمدباقر قربانزاده و با حضور قاضي ملكي و قاضي غفاري بهعنوان مستشاران دادگاه برگزار شد ابتدا نماينده دادستان به قرائت كيفرخواست پرداخت و خواستار مجازات متهم شد. سپس پدر و مادر مقتول در جايگاه ايستادند و گفتند خواستهشان قصاص قاتل است.
در ادامه نويسنده جوان به دفاع از خودش پرداخت و گفت: اتهام قتل را قبول دارم اما باور كنيد كه ناخواسته مرتكب جنايت شدم. وي ادامه داد: من از شهرمان به خانه خواهرم آمده بودم و چند روز مهمان بودم. روز حادثه همراه خواهرزادهام و دوستش به پارك رفته بوديم كه مقتول و 2نفر ديگر سر رسيدند. ما در آلاچيق نشسته بوديم و مقتول سراغمان آمد و گفت اينجا چه ميخواهيد؟ او با من درگير شد و با كمربند به طرفم حمله كرد. من بيشتر نگران خواهرزادهام و دوستش بودم و ميترسيدم به آنها آسيبي برسد. وقتي ديدم درگيري بالا گرفته گفتم من چاقو دارم.
ميخواستم اينطوري او را بترسانم تا دعوا تمام شود اما فايده نداشت. به ناچار چاقو را از جيبم بيرون كشيدم و نشانش دادم. اما او باز هم با كمربند به طرفم حمله كرد و در همين هنگام من چاقو را بالا گرفتم و ناگهان نوك چاقو به سينه او برخورد كرد. آن موقع از شدت ترس از آنجا فرار كردم اما يك ساعت بعد تصميم گرفتم خودم را تسليم كنم.
وي در پاسخ به سؤال قاضي درخصوص اينكه چرا با خودش چاقو حمل ميكرد، گفت: وقتي از شهرمان ميخواستم به تهران بيايم چاقو را با خود آوردم چون شنيده بودم كه ممكن است در تهران كسي از من زورگيري كند و براي دفاع از خودم چاقو داخل جيبم گذاشته بودم اما اين كار اشتباه بود.
اگر هنگام درگيري چاقو نداشتم شايد همهچيز در نهايت با چند مشت و لگد تمام ميشد اما چون چاقو همراهم بود از آن استفاده كردم. اگر چاقو در جيبم نبود هيچ وقت مرتكب جنايت نميشدم. حالا هم از خانواده مقتول ميخواهم من را بهخاطر اشتباهي كه مرتكب شدهام ببخشند.
در ادامه، وكيل مدافع متهم به دفاع از وي پرداخت و در نهايت با اخذ آخرين دفاع از متهم قضات دادگاه وارد شور شدند.
نظر شما